افسانه شکل گیری آمیتیست
از زمان قدیم تا الان باور ها بر این بوده که سنگ آمیتیست از مستی جلو گیری میکنه و باعث میشه حالت های مستی به افراد دست نده. این باورها به یونان باستان و چگونگی به وجود آمدن این سنگ برمیگرده.
خود کلمهی "آمیتیست" به معنی "مست نبودن" در زبان یونانیه و از amethystos گرفته شده. در افسانه ها دیونیسوس خدای شراب و جشن از انسانها عصبانی میشه و تصمیم میگیره برای اینکه خشم خودش رو خالی کنه دو تا ببر رو سر راه یکی از انسانها قرار بده تا ببرها اون رو بخورند و از آدمها انتقام بگیره. در همین حین دختری بسیار زیبا و پاکدامن به اسم آمیتیست یا amethystos در حال رفتن به معبد آرتمیس بود تا اون رو بپرسته و سر راه با ببرهای دیونیسوس روبهرو میشه و ببرها به اون حمله میکنند. آمیتیست اسم آرتمیس خدا بانوی شکار و زنان رو فریاد میزنه و از اون کمک میطلبه. آرتمیس هم صدای فریاد آمیتیست رو میشنوه و برای نجات آمیتیست، دختر جوان رو به یک مجسمه کوارتز تبدیل میکنه و دختر نجات پیدا میکنه. وقتی دیونیسوس به خودش میاد و میفهمه چه کاری انجام داده، پشیمانی سراسر وجودش رو فرا میگیره و شروع به گریه میکنه. از اشک ها و شراب دیونیسوس به پای مجسمه میریزه و مجسمه آمیتیست رنگ بنفشی به خود میگیره که امروزه با اون شناخته میشه. به خاطر به وجود اومدن سنگ آمیتیست با پشیمانی و غم خدای شراب باورها بر این بود که همراه داشتن این سنگ صاحبش رو از انجام اشتباهاتی که در آینده حسرت و پشیمانی رو به دنبال خواهد داشت حفظ میکنه و به تصمیمگیری و افزایش هوشیاری کمک میکنه.
به خاطر همین افسانه در روم و یونان باستان پادشاهان یک تکه از آمیتیست رو در جام شرابشون میذاشتن یا لیوانهاشون رو از جنس این سنگ میساختن تا تصمیم گیری بهتری داشته باشن و هوشیاری خودشون رو حفظ کنن و تقویتش کنن. مصری ها و سرخ پوست ها از طرف دیگه، باور داشتن که همراه داشتن این سنگ توسط مردگانشون مسیر رفتن به بهشت رو با آرامش طی میکنن.